نفس زندگیمون

لحظه های سخت انتظار

1392/5/7 11:44
نویسنده : مطهره
342 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم

نمیدونم چرا ولی نخواستم بیام دیگه وبلاگتو آپ کنم نمیخوام توی این وبلاگت همش از نا امیدی انتظار کشدین واسه اومدنت بنویسم دلم میخواد از خودت از بزرگ شدن بنویسم

عزیزم  ولی این دفعه با کلی امید اومدم مطمئنم یه جوریایی میایی آخه امسال  با بابایی رفتیم مشهد پابوس امام رضا خیلی مصادف ها اونجا بودیم که به فال نیک میگیریم یکی سالگرد ازدواجمون و اون یکی روز تولد امام حسن مجتبی آقا جان رو قسم دادم که اونروز ازشون عیدی بگیریم ایشالله حاجت روا بشیم.

بابا محسنت هم گفت اگه امسال بیایی پیشمون سال دیگه همین موقع 3 تایی بریم پابوس آقا

جان مامانی بیا پیشمون خیلی سخته این لحظه های انتظار

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)